بعضي واقعيتهاي زندگي مانند جدايي، از دست دادن و مرگ عزيزان اغلب تلخ و گزنده هستند، اما متاسفانه گريزي از آنها نيست. دراين ميان، نوع مواجهه کودکان با چنين پديدهاي که درک درستي هم از آن ندارند اغلب جاي سوالات زيادي را براي والدين و اطرافيان به وجود ميآورد. آنها نميدانند چطور ميتوانند کودکان را با معناي فقدان و دوري آشنا کنند. شرکت در مراسم تدفين، خاکسپاري و يادبود عزيزان هم موضوع مهم ديگري است که اغلب پدر و مادرها نميدانند چگونه بايد با کودکشان رفتار کنند. از اينرو در گفتوگويي با دکتر مائده پرويزي، متخصص اعصاب و روان و دستيار فوقتخصصي روانپزشکي کودک و نوجوان به بررسي برخي از اين مشکلات پرداخته ايم. : خانم دکتر؛ لطفا در ابتدا تعريفي از مراحل جدايي و سوگ داشته باشيد. همه ما معناي جدايي و دوري را احساس کردهايم و با آن آشناييم و برايمان پيش آمده به نوعي از دست دادن يک عزيز يا حتي شيء مورد علاقه خود را تجربه کنيم. سوگ يعني واکنشهاي احساسي و هيجاني که در افراد به وجود ميآيد. بهطور کلي سوگ و از دست دادن چهار مرحله را براي ما و همچنين بچهها به دنبال ميآورد. اولين مرحله، شوک و حالت انکار است که براي فرد ايجاد ميشود. يعني فرد نميتواند قبول کند چنين اتفاقي افتاده و خشمگين ميشود و شروع به چانهزني و مخالفت ميکند. اما بعد که ميفهمد واقعا چنين اتفاقي افتاده نااميد و افسرده ميشود. سپس مرحله پذيرش است و بعد از آن هم فرد بهمرور به زندگي خود برميگردد و به فعاليتهاي قبلياش ادامه ميدهد. : برخورد ما با کودکاني که دچار سوگ شدهاند چگونه بايد باشد؟ اغلب والدين و اطرافيان در مواجهه با سوگ اشتباهات زيادي در برخورد با کودکان ميکنند و کارهايي انجام ميدهند و واکنشهايي دارند که نميدانند درست است يا غلط. رويارويي بچهها با از دست دادن و سوگ با بزرگسالان متفاوت است. نخستين تفاوت در زمينه رشد سيستمهاي تفکري و ذهني آنهاست. مثلاً بچهها در سنين پيشدبستاني يعني تا حدود هفت سالگي نميتوانند بهطور کامل مرگ را درک کنند. آنها مرگ را پديدهاي گذرا و موقتي ميدانند. کودکاني که سوگوار هستند با توجه به سوگواري اطرافيان و بزرگسالان، نياز به توجه و حمايت عاطفي بيشتري دارند چون ممکن است اطرافيان هنگام سوگواري، با توجه به غم و اندوهي که دارند توجه کمتري به فرزندانشان نشان دهند. : تفاوت مهم سوگواري کودکان با بزرگسالان در چيست؟ يکي از مهمترين تفاوتهاي سوگ کودکان با بزرگسالان اين است که کودکان معمولا به خاطر از دست دادن بسياري چيزها مثل حيوانات خانگي يا اسباببازيهايي که حتي چند بار بيشتر با آنها بازي نکردهاند هم سوگوار ميشوند. بنابراين تعداد چيزهايي که ميتواند براي کودکان سوگواري ايجاد کند زياد است. البته ممکن است آنها هيجانات مورد انتظار و مشابه بزرگسالان نداشته باشند. يعني آنها لزوما اشک نميريزند و شيون نميکنند. گاهي نيز به دنبال از دست دادن چيزهايي که برايشان باارزش است خشمگين، پرخاشگر، گوشهگير و بدخلق ميشوند. چون توانايي ابراز هيجانات آنها محدود است و نميتوانند آنها را بهطور کلامي ابراز کنند. به همين خاطر اطرافيان ميتوانند با بعضي مداخلات و حمايتها جلوي اتفاقات بد آينده را بگيرند. در واقع وقتي بچهها سوگوار ميشوند ممکن است شاهد علائم جسمي و رفتاري در آنها باشم. مثلا ممکن است کودک دچار ناراحتيهاي جسماني، کماشتهايي يا حتي شبادراري شود. حتي ممکن است شاهد رفتارهاي عجيبي مانند دزدي نيز از آنها باشيم. : رفتار اطرافيان هنگام سوگ بايد با کودکان چگونه باشد؟ معمولا اطرافيان برداشتهاي اشتباهي از اين موضوع دارند، از اينرو رفتارهاي نادرستي هم با کودکان خواهند داشت. مهمترين نگرش اشتباه هم آن است که فکر ميکنند بچهها نبايد در مراسم سوگ شرکت کنند. اولين کاري که هنگام سوگ مثلا با کودکان چهار- پنج ساله بايد کرد آن است که بکوشيم تا بچهها با توجه به سن و سال خود با مفهوم واقعي مرگ آشنا شوند و آن را درک کنند تا بتوانند به سبک خود سوگواري مناسبي داشته باشند و در مراسم ياد بود شرکت کنند. در ادامه نيز بايد به کودک کمک کرد تا کمکم به زندگي طبيعي خود بازگردد. : مفهوم مرگ براي کودکان معمولا به چه معناست؟ مفهوم مرگ براي کودکان پيشدبستاني گذراست و براي آنها چيزي مانند خوابيدن است. ويژگي و تفاوت ديگر آنها با بزرگسالان برخوردار بودن از تفکر جادويي است. يعني بين قبل و بعد چيزهايي که اتفاق ميافتد رابطه علت و معلولي قائل هستند. مثلا فکر ميکنند اگر هنگام دعوا به کسي ناسزايي بگويند و او هم دچار مشکلي شود، آنها مقصر ايجاد مشکل براي او هستند. در واقع در اين هنگام، ترس از مجازات خواهند داشت. بنابراين کاري که اطرافيان ميکنند اين است که با توجه به سن کودک، مفهوم مرگ را براي او طبيعي و ساده کنند و به سوالاتش در مورد مرگ به زبان ساده و قابل فهم پاسخ دهند. موضوع مهم ديگر آن است که به کودک کمک کنيم هيجانات خود را بيان کند. کودکان بالاي هفت سال معمولا منطقيتر ميشوند و ميتوانند هيجانات خود را بروز دهند. اغلب بچهها فکر ميکنند مرگ مخصوص افراد پير و مريض است. اما در نوجواني ميتوانند بهتر مفهوم مرگ را درک کنند. : شرکت بچهها در مراسم سوگواري بايد به چه صورت باشد؟ بهطور کلي توصيه نميشود بچهها در مراسم سوگواري شرکت نداشته باشند يا او را وادار به شرکت در چنين مراسمي کنند. البته توجه داشته باشيم اگر مراسم بار هيجاني زيادي داشته باشد بهتر است بچهها در آن شرکت نکنند. ولي بهطور کلي کودکان با شرکت در چنين مراسمي ياد ميگيرند که چطور ميتوانند سوگواري کرده و با همديگر همدلي کنند. ضمن اينکه ميآموزند چگونه ميتوان خاطرات فردي را که از دست رفته مرور و يادآوري کرد. بهتر است شرکت کودک در مراسم عزاداري به انتخاب خود او باشد. يعني نه او را براي شرکت در مراسم اجبار کنيم و نه او را از انجام اين کار منع کنيم. ضمن اينکه توجه داشته باشيم اگر مراسم خاکسپاري همراه با شيون و زاري زيادي باشد بهتر است کودک شاهد چنين رفتارهايي نباشد. ميزان نزديکي و صميميت کودک به شخص فوتشده، موضوع مهم ديگري است که حتما بايد آن را مد نظر قرار داد. در واقع سوگ براي کودکان فقط زماني که شخص از دست رفته به کودک نزديک باشد حاصل خواهد شد. : آيا کودک ميتواند شخص فوت شده را ببيند؟ اگر جسم فرد يا حتي حيوان خانگي مورد علاقه کودک سالم باشد، ميتواند آن را ببيند. البته اگر خود بچه بخواهد؛ در اينصورت بايد به او اجازه داد که بتواند ديداري با فرد فوتشده داشته باشد. مشارکت و نظردهي کودک در مراسم هم موضوع مهم ديگري است که بايد به آن توجه داشت. کودکان هم مانند بزرگسالان هر يک به شيوه و سبک خود و باتوجه به احساسات و فرهنگ خانواده خود سوگواري ميکنند. مثلا بعضي بچهها دوست دارند خودشان به تنهايي عزاداري کنند. در صورتي که بعضي ديگر اينگونه نيستند و از تنها ماندن وحشت دارند و دوست دارند در کنار ديگران و در جمع باشند. اگر کودک در مراسم سوگواري شرکت نکند حتما بايد در زمان جداگانهاي او را سر مزار يا محلي که هميشه با شخصي که فوتشده ميرفتند و حالا جاي خالي او، کودک را آزار ميدهد برد و با روشن کردن شمع يا زنده کردن خاطرات و گفتن از او، اجازه داد کودک هم هيجانات خود را نشان دهد. پس آداب و رسوم سوگ بايد براي کودک حتي به صورت جداگانه و ساده حتما وجود داشته باشد. : در پاسخ به سوالات کودک در مورد مرگ چه بايد گفت؟ مهمترين توصيه اين است که اجازه دهيم کودک آزاد باشد؛ هم براي شرکت در مراسم و هم سوال کردن و بروز احساسات. اجازه دهيد هر سوالي که خواست بپرسد. اگر هم اطرافيان و بزرگسالان جواب سوالات او را نميدانند ميتوانند صادقانه به کودک بگويند که اطلاعاتي ندارند. همچنين اجازه دهيم کودک احساسات خود را ابراز کند. مثلا ممکن است احساس تنهايي کند يا بترسد که نکند مثلا اگر پدرش را از دست داده؛ اعضاي ديگر خانواده هم او را تنها بگذارند يا آنها را هم از دست بدهد. بنابراين مانعي ندارد کودک شاهد ناراحتي و اشک ريختن اطرافيان باشد. چون او بهتدريج بايد با واقعيات زندگي آشنا شود. نشان دادن احساسات واقعي مانند غم و شادي به کودک کمک ميکند تا بفهمد در اين غم و مشکلات آن، تنها نيست. بهعلاوه اينکه طبيعي است هنگام از دست دادن و سوگ گريه کرد و غمگين بود. گاهي نيز ممکن است کودکان بنا بر همان تفکر جاوديي، خودشان را مقصر مرگ عزيزشان بدانند و حتي احساس گناه کنند. در چنين شرايطي اطرافيان نهتنها نبايد آنها را شماتت کنند بلکه بايد آماده چنين واکنشهايي باشند.